دانشکده پرستاری

مرکز مطالعات و توسعه آموزش پزشکی

  • 1389/07/26 - 22:50
  • 38
  • زمان مطالعه : 1 دقیقه

به گوش دل ندا آمد، که يار دلربا آمد .... به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا آمد

غم ها جای خود را به شادی می دهند و با تولد بهار انتظار به پایان می رسد . رنگ ماتم از چهره شهر زدوده می شود و در صبحی قشنگ چشم ها شکوفه می شود و چشمه امید می دهد و شکوفه های سفید بر قلب یازدهم ذی القعده سال 148 هجری ماهی از تبار نور و از زیبایی بهار . . . . .

غم ها جای خود را به شادی می دهند و با تولد بهار انتظار به پایان می رسد . رنگ ماتم از چهره شهر زدوده می شود و در صبحی قشنگ چشم ها شکوفه می شود و چشمه امید می دهد و شکوفه های سفید بر قلب یازدهم ذی القعده سال 148 هجری ماهی از تبار نور و از زیبایی بهار و به گرمی و صمیمت خورشید درها در انتظار یافته ، پا به عرصه گیتی می گذارد اسم او را که جد بزرگوارش سال فرزندان علی و فاطمه درخشش همیشه راضی به دیدارش زندگی می کرد و از او و تولدش سخن می گفت علی نهادند و لقبش را رضا، چرا که همیشه او را به این نام فرا می خوانند پدر گرامی ایشان حضرت موسی بن جعفر علیهاالسلام ابالحسن صدا می زند.

دوباره بال وپر پروازم درآمد  . . . . دوباره عشق سویم با سر آمد
گشتم کبوتر تا دیار خانه زادی. . . . تنها همین کار از دل عاشق برآمد
قصد زیارت کردم و اوجی گرفتم. . . . روحی مرا در چار چوب پیکر امد
دور حرم چرخی زدم دیدم برای. . . . جارو کشیدن جبرئیل شهپر آمد
بستم دخیلم را به یک جسم مشبک. . . . گویا صدایی از دل آهن بر آمد
خوش آمدی ای زائر شوریده حالم . . . . دلتنگ تو بودم در آفاق خیالم

  • گروه خبری : اخبار دانشكده
  • کد خبر : 3410
کلمات کلیدی