رحلت جانگداز نبی اکرم (ص) و حضرت امام حسن مجتبی(ع)
مردم وقت آن رسیده است كه من از میان شما غائب گردم، اگر به كسی وعده دادهام، آمادهام انجام دهم و هر كس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم.
آخرین وداع با یاران
... در یكی از روزهای بیماری در حالی كه سرش را با پارچهای بسته بود و علی علیه السلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین كشیده میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت: مردم وقت آن رسیده است كه من از میان شما غائب گردم، اگر به كسی وعده دادهام، آمادهام انجام دهم و هر كس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم.
در این موقع مردی برخاست و عرض كرد: چندی قبل به من وعده دادید كه اگر ازدواج كنم، مبلغی به من كمك كنید، پیامبر فورا به فضل دستور داد كه مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: هر كسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار كند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.(1)
در این موقع سوادة بن قیس برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی كه بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند كردید كه بر مركب خود بزنید، اتفاقا تازیانه بر شكم من اصابت كرد، من اكنون آماده گرفتن قصاصم.
درخواست پیامبر یك تعارف اخلاقی نبود؛ بلكه جداً مایل بود حتی یك چنین حقوقی را كه هرگز مورد توجه مردم قرار نمیگیرد جبران نماید. گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شكم سواده عمدی نبود، از این نظر او حق قصاص نداشته است، بلكه با پرداخت دیهای جبران میگردید. مع الوصف پیامبر، خواست، نظر وی را تامین كند.
پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند، سپس پیراهن خود را بالا زد تا سواده قصاص كند. یاران رسول خدا با دلی پر غم و دیدگانی اشكبار و گردنهای كشیده و نالههایی جانگداز، منتظرند كه جریان به كجا خاتمه میپذیرد؛ آیا سواده واقعا از در قصاص وارد میشود؟
ناگهان دیدند سواده بی اختیار، شكم و سینه پیامبر را میبوسد؛ در این لحظه پیامبر او را دعا كرده، گفت: خدایا! از سواده بگذر، همانطور كه او از پیامبر اسلام در گذشت.(2)-فروغ ابدیت جلد2، صفحات 864- 865 (با اندكی تغییر)
پیامدهاى رحلت از لسان مبارک حضرت زهرا (س)
در این مقال بنابر آن است كه پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (ص) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها بیان شود. او كه بضعة الرسول است (9) و به تعبیر امام على (ع) بقیة النبوة (10) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولك، سابقة فی وفور عقلك است. (11)
او كه خلیفه اول در جمع مردم مدینه دربارهاش چنین گفته است: انت معدن الحكمة و موطن الهدى و الرحمة و ركن الدین و عین الحجة است. (12)
و حتى عایشه نیز گفته است: « ما رایت احدا كان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یكون الذی ولدها. » (13)
او كه هم مردمان مكه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اكرم (ص) بوده و هم در كنار پیامبر و حضرت امیر(ع) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناك آن ایام كوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او مىتواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان كند . در اینجا به مواردى از آنها مىپردازیم:
آن حضرت در خطبه فدكیه (14) و خطبهاى كه بعدا در جمع زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند (15) ایراد فرمودهاند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مىكنند از جمله آنها عبارتند از:
1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم .
استومع وهنه « یا وهیه.» (16)
حضرت در خطبهاى كه در حضور زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذكر دادند و با تاسف فرمودند:
« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة (17) ؛ چه زشت است سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش .»
2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد .
«استنهر فتقه وانفتق رتقه (18) ؛ تشتت و پراكندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست.»
استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شكافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است .در قرآن كریم نیز آمده است كه: «ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما (19) ؛ (آیا كافران ندیدند) كه آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یكدیگر باز كردیم .»
3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد.
آنان كه به پیامبر اكرم (ص) و احكام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت دین الهى و حكومت اسلامى بهره مند گشته بودند. اكنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت .
« واكدت الامال.» (20)
4 . به حریم پیامبر بى حرمتى شد .
« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته (21)؛ هنوز جسد مبارك پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه (22) بدون نظرخواهى از خاندان پیامبر به تعیین جانشین براى آن حضرت مىپردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع مىكنند.
چنانكه حضرت على(ع) مىفرماید:" فوالله ما كان یلقى فى روعى، ولا یخطر ببالى ان العرب تزعج هذا الامر من بعده (ص) عن اهل بیته ولا انهم منحوه عنی من بعده" (23) ؛ به خدا سوگند نه در فكرم مىگذشت و نه در خاطرم مىآمد كه عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند. یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حكومت باز دارند.»
و حتى در لحظات واپسین عمر حضرت و هنگام رحلت ایشان، هنگامى كه قلم و لوحى طلب فرمودند به آن حضرت بى حرمتى كردند و نداى " فانه یهجر" سر دادند. (24)
و مدتى هم از رحلت حضرت نگذشت كه به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بى حرمتی ها كه نكردند. چنانكه حضرت زهرا فرمود: یا ابتاه یا رسول الله هكذا كان یفعل بحبیبتك وابنتك ... . (25)
یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدك من ابن الخطاب وابن ابى قحافة (26) ؛ بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد. (27)
5 . خط نفاق و دورویى آشكار شد .
« ظهر فیكم حسكة النفاق.» (28)
حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه، با كنایه زیبایى به این نفاق افكنى پرداخته است و فرموده است:
« تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منكم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء (29) ؛ شیر را اندك اندك با آب ممزوج نمودید و به بهانه این كه آب مىنوشید، شیر را خوردید. كنایه از نفاق است كه تظاهر به عملى مىشود كه در واقع خلاف آن است (30) و براى نابودى اهل بیت او در پشت تپهها و درختان كمین كردید . و ما بر این رفتار شما كه مانند بریدن كارد و فرو بردن نیزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر مىكنیم .»
6 . دین و معنویت كم رنگ شد .
« و سمل جلباب الدین.» (31)
«جلباب» چادر یا عبایى كه بدن انسان را مىپوشاند، حضرت زهرا (س) تعبیر به جلباب دین فرموده . چون دین نیز تمام زوایاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را در بر مىگیرد، همانگونه كه چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مىگیرد. (32)
و در عبارتى دیگر فرمودهاند: «... اطفاء انوار الدین الجلى و اهمال سنن النبى الصفى (33) ؛ به خاموش كردن انوار درخشان دین و بىاهمیت كردن و مهمل گذاردن سنتهاى پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.»
7 . مردم دچار بىتفاوتى شدند .
حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پیامبر را كمك كرده بودند چنین فرمودند:
« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتى (34) ؛ اى گروه جوانمرد، اى بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بىتفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چیست؟»
8 . مردم پیمان شكنى كردند .
فرمودند:« فانى حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نكصتم بعد الاقدام (35) ؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشكار كردن عقیده پنهان كارى مىكنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نمودهاید.»
حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره مىكند كه پیامبر اكرم (ص) آن را براى مردم بیان فرمود و به آنها اعلام كرد و آنان نیز با على (ع) بیعت كردند . اما اكنون بیعت خود را شكستند .
9 . مردم دچار وسوسههاى شیطانى شدند .
« تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى (36) ؛ به شیطان گمراه كننده پاسخ مثبت دادید.»
و در جاى دیگر از خطبه فرمودهاند:« اطلع الشیطان راسه من مغزره هاتفا بكم فالفاكم لدعوته مستجیبین (37) ؛ شیطان سر خود را از مخفی گاه به در آورد. شما را فراخواند، دید كه پاسخگوى دعوت باطل او هستید... .»
«مغزر» یعنى مخفى گاه . در اینجا شیطان به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است. چون آن هم وقتى دشمن را مىبیند، سرش را در لاك خود فرو مىبرد. اما وقتى كه محیط را بدون خطر احساس كرد، سر خود را بیرون مىآورد. شیطان نیز تا وقتى كه پیامبراكرم (ص) زنده بودند، سرش را در لاك خود فرو برده بود و جرات نمىكرد خود را نشان دهد . ولى بعد از آن سرش را بیرون آورد و به تحریك مردم پرداخت. (38)
10. شتاب در شنیدن حرف هاى بیهوده و بىاساس .
« معاشرالناس المسرعة الى قیل الباطل المغضیة على الفعل القبیح الخاسر (39) ؛ اى گروه مردم كه به سوى شنیدن حرف هاى بیهوده شتاب مىكنید، و كردار زشت زیانبار را نادیده مىگیرید.»
11. نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت .
در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:
« اما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا ملء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا(40) ؛ به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار كشید تا كى مرض فساد پیكر جامعه اسلامى را از پاى درآورد كه پس از این از پستان شتر به جاى شیر خون بدوشید و زهرى كه به سرعت هلاك كننده است .
12. فرصت طلبان به سر كار آمدند .
حضرت سلام الله علیها در فرازهایى از خطبه فدكیه به گروه هاى فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است . و ویژگىهاى آنها را نیز بیان فرموده است .
پاورقی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- القصاص فی دار الدنیا احب الی من القصاص فی دار الاخرة.
2- مناقب آل ابیطالب ج1، ص164 .
منبع:aviny.com