دانشکده پرستاری

مرکز مطالعات و توسعه آموزش پزشکی

  • 1390/08/11 - 11:45
  • 46
  • زمان مطالعه : 1 دقیقه

آمدی ای عید قربان! خوش رسیدی، خوش رسیدی

ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی! ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای شراب آسمانی، ای طلوع مهربانی

با تو شد خورشید خندان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای که نامت گشته ذکر هر دم جان و روانم

ای شفای درد پنهان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب

آمدی ای عید قربان! خوش رسیدی، خوش رسیدی!

آمدی چون سیلْ جوشان ، بی‌خبر، ناگه، خروشان

تا کنی این خانه ویران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

خانه‌ی عقل زبون را، عقل سرد تیره‌گون را

کرده‌ای با خاک یکسان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

شعر می‌جوشد ز من، پیوسته هر شب، هر سحرگه

از تو شد این چشمه جوشان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

 

شوق دیدار قرار از دل بیمار زدست
هی به تن ، حال دل زار نبینی چه نشست ؟

گفتمش خیز به پا موسم حج ، چون دگران
خانه را سیر تماشا ، دل معشوقه پرست

تن سبک سر ، من و این راه چه دشوار و دراز
کی بلد هیچ مناسک که به دستور شده ست

دل شتابان ، ز چه دشوار مبادا به هراس
پیچ و خم نیست ، چه هموار نه بالاش نه پست

اول کار به نیّت ، که منش خوب و روان
داند او حرف و سخن های من از روز الست

رخت احرام چه خوب است تن آلوده چرا ؟
هر چه پیرایه رها ، خویشتن از بوده و هست

لب به لبیک عجب حال و هوا از سر لطف
وقت رقص آمده میدان به سماعست ، به مست

این مقامی که نمازش به تو فرموده بجا
جای پا جای خلیل است که بت هاش شکست

هفت اگر سعی به هفتاد مبادا نرسی
نا امید از چه ، به امید کمر باید بست

وقت قربانی و تقصیر ، من از سینه برون
غرقه در خون ، تو به تیغ از سر پیمان نه گسست

بی نشان با دل خود خنده زنان گفت که هی !
دل اگر این ، ز تو صد بار دلم خسته و خست

 

  • گروه خبری : ویژه
  • کد خبر : 6222
کلمات کلیدی